1. عدد چهل
نخستين مسألهاي كه در ارتباط با «اربعين» جلب توجه ميكند، تعبير اربعين در متون ديني است. ابتدا بايد نكتهاي را به عنوان مقدمه يادآور شويم:
اصولا بايد توجه داشت كه در نگرش صحيح ديني، اعداد نقش خاصي به لحاظ عدد بودن، در القاي معنا و منظوري خاص ندارند؛ به اين صورت كه كسي نمي تواند به صرف اين كه در فلان مورد يا موارد، عدد هفت يا دوازده ياچهل يا هفتاد به كار رفته، استنباط و استنتاج خاصي داشته باشد. اين يادآوري، از آن روست كه برخي از فرقههاي مذهبي، بويژه آنها كه تمايلات «باطنيگري» داشته يا دارند و گاه و بيگاه خود را به شيعه نيز منسوب مي كردهاند، و نيز برخي از شبه فيلسوفان متأثر از انديشههاي انحرافي و باطني و اسماعيلي، مروج چنين انديشهاي درباره اعداد يا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع، بسياري از اعدادي كه در نقلهاي ديني آمده، مي تواند بر اساس يكمحاسبه الهي باشد، اما اين كه اين عدد در موارد ديگري هم كاربرد دارد و بدون يك مستند ديني ميتوان از آن در ساير موارد استفاده كرد، قابل قبول نيست. بهعنوان نمونه، در دهها مورد در كتابهاي دعا، عدد صد بكار رفته كه فلان ذكر را صد مرتبه بگوييد، اما اين دليل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نميشود. همينطور ساير عددها. البته ناخواسته براي مردم عادي، برخي از اين اعداد طي روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفادههايي هم از آنها ميشود.
تنها چيزي كه درباره برخي از اين اعداد ميشود گفت آن است كه آن اعداد معین نشانه كثرت است. به عنوان مثال، درباره هفت چنين اظهار نظري شده است. بيش از اين هر چه گفته شود، نمي توان به عنوان يك استدلال به آن نظر كرد.
مرحوم اربلي، از علماي بزرگ اماميه، در كتاب كشف الغمه في معرفة الائمة در برابر كساني كه به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده گانه براي اثبات امامتائمه اطهار(ع) استناد كردهاند، اظهار ميدارد، اين مسأله نميتواند چيزي را ثابت كند؛ چرا كه اگر چنين باشد، اسماعيليان يا هفت اماميها، ميتوانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند كه عدد هفت مقدس است، كما اين كه اين كار را كردهاند.
عدد «اربعين» در متون ديني
يكي از تعبيرهاي رايج عددي، تعبير اربعين است كه در بسياري از موارد به كار رفته است. يك نمونه آن كه سنّ رسول خدا (ص) در زمان مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته شده كه عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فكري است. گفتني است كه برخي از انبياء در سنين كودكي به نبوّت رسيدهاند. از ابن عباس (گويا به نقل از پيامبر (ص)) نقل شده كه اگر كسي چهل ساله شد و خيرش بر شرش غلبه نكرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلي آمده است كه، مردمان طالب دنيايند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پي آخرت خواهند رفت. (مجموعه ورام، ص 35)
در قرآن آمده است «ميقات» موسي با پروردگارش در طي چهل روز حاصلشده است. در نقل است كه، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روي كوه صفا در حال سجده بود. (مستدرك وسائل ج 9، ص 329) در باره بني اسرائيل هم آمده كه براي استجابت دعاي خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه مي كردند. (مستدرك ج 5،ص 239) در نقلي آمده است كه اگر كسي چهل روز خالص براي خدا باشد، خداوند او را در دنيا زاهد كرده و راه و چاه زندگي را به او مي آموزد و حكمت را در قلب و زبانش جاري ميكند. بدين مضمون روايات فراواني وجود دارد. چله نشيني صوفيان هم درست يا غلط، از همين بابت بوده است. علامه مجلسي در کتاب بحار الانوار در اين باره كه برگرفتن چهل نشيني از حديث مزبور نادرست است، به تفصيل سخن گفته است.
اعتبار حفظ چهل حديث كه در روايات فراوان ديگر آمده، سبب تأليف صدها اثر با عنوان اربعين در انتخاب چهل حديث و شرح و بسط آنها شده است. در اين نقلها آمده است كه اگر كسي از امّت من، چهل حديث حفظ كند كه در امر دينش از آنها بهره برد، خداوند در روز قيامت او را فقيه و عالم محشور خواهد كرد. در نقل ديگري آمده است كه اميرمؤمنان (ع) فرمودند: اگر چهل مرد با من بيعت ميكردند، در برابر دشمنانم ميايستادم. (الاحتجاج، ص (84
مرحوم كفعمي نوشته است: زمين از يك قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجيب، هيچگاه خالينميشود. (بحار ج 53، ص 200(
درباره نطفه هم تصور براين بوده كه بعد از چهل روز عَلَقه ميشود. همين عدد در تحولات بعدي علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهاي كهن بكار رفته است، گويي كه عدد چهل مبدأ يك تحول دانسته شدهاست.
در روايت است كه كسي كه شرابخواري كند، نمازش تا چهل روز قبول نميشود. و نيز در روايت است كه كسي كه چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند ميشود. نيز در روايت است كه كسي كه چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نوراني ميكند. نيز رسول خدا(ص) فرمود: كسي كه لقمه حراميبخورد، تا چهل روز دعايش مستجاب نميشود. (مستدرك وسائل، ج 5، ص 217)
اينها نمونهاي از نقلهايي بود كه عدد اربعين در آنها به كار رفته است.
2. اربعين امام حسين (ع)
بايد ديد در كهنترين متون مذهبي ما، از «اربعين» چگونه ياد شده است. به عبارت ديگر دليل برزگداشت اربعين چيست؟ چنان كه در آغاز گذشت، مهمترين نكته درباره اربعين، روايت امام عسكري (ع) است. حضرت در روايتي كه در منابع مختلف از ايشان نقل شده فرمودهاند: نشانههاي مؤمن پنج چيز است: 1 ـ خواندن پنجاه و يك ركعت نماز (17 ركعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل) 2 ـ زيارت اربعين 3 ـ انگشتري در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده بر پيشاني 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.
اين حديث تنها مدرك معتبري است كه جداي از خود زيارت اربعين كه درمنابع دعايي آمده، به اربعين امام حسين (ع) و بزرگداشت آن روز تصريح كرده است.
اما اين كه منشأ اربعين چيست، بايد گفت، در منابع به اين روز به دو اعتبار نگريسته شده است.
نخست روزي كه اسراي كربلا از شام به مدينه مراجعت كردند.
دوم روزي كه جابر بن عبدالله انصاري، صحابي پيامبر خدا (ص) از مدينه به كربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را زيارت كند. شيخ مفيد (م 413) در«مسار الشيعه» كه در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار علیهم السلام است، اشاره به روز اربعينكرده و نوشته است: اين روزي است كه حرم امام حسين (ع)، از شام به سوي مدينه مراجعت كردند. نيز روزي است كه جابر بن عبدالله براي زيارت امام حسين (ع) وارد كربلا شد.
كهنترين كتاب دعايي مفصل موجود، كتاب «مصباح المتهجّد» شيخ طوسي از شاگردان شيخ مفيد است كه ايشان هم همين مطلب را آورده است. شيخ طوسي پس از ياد از اين كه روز نخست ماه صفر روز شهادت زيد بن علي بنالحسين (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن كعبه توسط سپاه شام در سالهجري است، مينويسد: بيستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه كربلا) روزي است كه حرم سيد ما اباعبدالله الحسين از شام به مدينه مراجعت كرد ونيز روزي است كه جابر بن عبدالله انصاري، صحابي رسول خدا (ص) ازمدينه وارد كربلا شد تا قبر حضرت را زيارت كند. او نخستين كس از مردمان بود كه امام حسين (ع) را زيارت كرد. در چنين روزي زيارت آن حضرتمستحب است و آن زيارت اربعين است. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است كه وقت خواندن زيارت اربعين، هنگامي است كه روز بالا آمده است.
در كتاب «نزهة الزاهد» هم كه در قرن ششم هجري تأليف شده، آمده: در بيستم اين ماه بود كه حرم محترم حسين از شام به مدينه آمدند. (نزهةالزاهد، ص 241) همين طور در ترجمه فارسي فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم، تصحيح مجد طباطبائي، ص) و كتاب مصباح كفعمي كه از متون دعايي بسيار مهم قرن نهم هجري استاين مطلب آمده است. برخي استظهار كردهاند كه عبارت شيخ مفيد و شيخطوسي، بر آن است كه روز اربعين، روزي است كه اسرا از شام به مقصد مدينه خارج شدند نه آن كه در آن روز به مدينه رسيدند. (لؤلؤ و مرجان، ص 154) به هر روي، زيارت اربعين از زيارتهاي مورد وثوق امام حسين (ع) است كه ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
3. بازگشت اسيران به مدينه يا كربلا
اشاره كرديم كه شيخ طوسي، بيستم صفر يا اربعين را، زمان بازگشت اسراي كربلا از شام به مدينه دانسته است. بايد افزود كه نقلي ديگر، اربعين را بازگشت اسرا از شام را به «كربلا» تعيين كرده است. تا اينجا، از لحاظ منابع كهن، بايد گفت اعتبار سخن نخست بيش از سخن دوم است. با اين حال، علامه مجلسي پس از نقل هر دو اينها، اظهار ميدارد: احتمال صحت هر دوي اينها (به لحاظ زماني) بعيد مينمايد. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ايشان اين ترديد را در كتاب دعايي خود «زاد المعاد» هم عنوان كرده است. با اين حال، درمتون بالنسبه قديمي، مانند «لهوف» و «مثيرالاحزان» آمده است كه اربعين، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به كربلاست. اسيران، از راهنمايان خواستند تا آنها را از كربلا عبور دهند.
بايد توجه داشت كه اين دو كتاب، در عين حال كه مطالب مفيدي دارند، ازجهاتي، اخبار ضعيف و داستاني هم دارند كه براي شناخت آنها بايد با متون كهنتر مقايسه شده و اخبار آنها ارزيابي شود. اين نكته را هم بايد افزود كه منابعي كه پس از لهوف، به نقل از آن كتاب اين خبر را نقل كردهاند، نبايد بهعنوان يك منبع مستند و مستقل، ياد شوند. كتابهايي مانند «حبيب السير» كه به نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به كربلا آوردهاند، (نفس المهموم ترجمه شعراني، ص 269) نميتوانند مورد استناد قرار گيرند.
در اينجا مناسب است دو نقل را در باره تاريخ ورود اسرا به دمشق ياد كنيم. نخست نقل ابوريحان بيروني است كه نوشته است:
در نخستين روز ماه صفر، أدخل رأس الحسين عليه السلام مدينة دمشق، فوضعه يزيد لعنه الله بين يديهو نقر ثناياه بقضيب كان في يده و هو يقول:
لست من خندف ان لم أنتقم
من بني أحمد، ما كان فَعَل
ليْتَ أشياخي ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: يا يزيد لاتشل
قد قتلنا القرن من أشياخهم
و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقيه، ص 422)
وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.
دوم سخن عماد الدين طبري (م حوالی 700) در «كامل بهائي» است كه رسيدن اسرا به دمشق را در16 ربيع الاول دانسته ـ يعني 66 روز پس از عاشورا ـ میداند كه طبيعيتر مينمايد.